اسامی دخترانه و پسرانه در کتاب حافظ

امروز در این مقاله از وبسایت نیمه شب، ویژه والدین شعر و ترنم دوست به گردآوری مجموعه اسم پسر و دختر در کتاب حافظ پرداخته ایم. اگر گه گاهی به مرور اشعار این شاعر بزرگ پرداخته باشید مشاهده نموده اید که در این اشعار، نام های زیبای پسرانه و دخترانه بسیار زیبا و جذابی به چشم می‌خورد، نام هایی که از نظر زیبایی همتا ندارند و بسیار آوا و معنای دلنوازی دارند. در ادامه مطلب به مرور این اسامی و بیت های آنها خواهیم پرداخت که علاوه بر زیبایی اسامی، شاهد زیبایی ابیات نیز خواهیم بود. با ما در ادامه همراه باشید.

اسامی دخترانه و پسرانه در کتاب حافظ

اسم های پسر در غزلیات حافظ

پارسا

خوبان پارسی گو بخشندگان عمرند / ساقی بده بشارت رندان پارسا را

و در غزل دیگر می فرماید:

پارسایی و سلامت هوسم بود ولی / شیوه ای می کند آن نرگس فتان که مپرس

سامان

ای دل غم دیده حالت به شود دل بد مکن / وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور

دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس / که چنان ز او شده ام بی سر و سامان که مپرس

سپهر

مباش بی می و مطرب که زیر طاق سپهر / بدین ترانه غم از دل به در توانی کرد

رستم

در ره عشق از آن سوی فنا صد خطر است / تا نگویی که چو عمرم به سر آمد رستم

بله! رستم یک اسم پسر و شخصیت اصلی کتاب شاهنامه که در اشعار حافظ آمده است.

شاهین

همای زلف شاهین شهپرت را / دل شاهان عالم زیر پر باد

که واژه شاهان نیز در این بیت هست.

شاهان

که برد به نزد شاهان ز من گدا پیامی / که به کوی می فروشان دو هزار جم به جامی

البته به عنوان جمع شاه به کار برده شده است.

محراب

محراب ابرویت بنما تا سحرگهی / دست دعا برآرم و در گردن آرمت

و در غزل دیگر می فرماید:

در خرقه زن آتش که خم ابروی ساقی / بر می شکند گوشه محراب امامت

با اسم مهراب که فارسی است، اشتباه نشود. محراب مجازا یعنی عبادتگاه، قبله.

همایون

همایون یک اسم زیبای پسر در کتاب حافظ است که علاوه بر آن، اسم فرهاد نیز در این بیت آمده است.

اگر طلوع کند طالعم همایون است / حکایت لب شیرین کلام فرهاد است

فرهاد

یک اسم دیگر پسر در دیوان حافظ، فرهاد است که در بیت زیر این نام هویداست.

جمله وصف عشق من بودست و حسن روی تو / آن حکایتها که بر فرهاد و شیرین بسته اند

دل به امید صدایی که مگر در تو رسد / ناله ها کرد در این کوه که فرهاد نکرد

که اسم امید نیز در این بیت آمده است.

امید

زلف او دام است و خالش دانه آن دام و من / بر امید دانه ای افتاده ام در دام دوست

و در غزلیات دیگر حافظ می فرماید:

که سعد و نحس ز تاثیر زهره و زحل است / دلم امید فراوان به وصل روی تو داشت

دریغ مدت عمرم که بر امید وصال / به سر رسید و نیامد به سر زمان فراق

لاله بوی می نوشین بشنید از دم صبح / داغ دل بود به امید دوا بازآمد

بهمن

قدح به شرط ادب گیر زان که ترکیبش / ز کاسه سر جمشید و بهمن است و قباد

که در این بیت اسم های جمشید و قباد نیز آمده است! در بیت دیگر که اسم بهمن آمده:

سزدم چو ابر بهمن که بر این چمن بگریم / طرب آشیان بلبل بنگر که زاغ دارد

جمشید

حافظ که هوس می کندش جام جهان بین / گو در نظر آصف جمشید مکان باش

واژه جهان نیز که اسم پسرانه هست، در این بیت آمده است. در بیت دیگر حافظ می فرماید:

ای حافظ ار مراد میسر شدی مدام / جمشید نیز دور نماندی ز تخت خویش

جهان

جهان به کام من اکنون شود که دور زمان / مرا به بندگی خواجه جهان انداخت

هر که آمد به جهان نقش خرابی دارد / در خرابات بگویید که هشیار کجاست

حافظ

حافظ بارها از نام خود (یا بهتر است بگوییم تخلص خود) در اشعارش استفاده کرده و این امر بیشتر در ابیات پایانی غزلیات او به چشم می خورد. مثل ابیات زیر که از غرلیات مختلف انتخاب شده است:

حافظ ز دیده دانه اشکی همی فشان / باشد که مرغ وصل کند قصد دام ما

می‌کند حافظ دعایی، بشنو، آمینی بگو / روزی ما باد لعل شِکَّرافشان شما

حافظا

یا به صورت حافظا:

حافظا علم و ادب ورز که در مجلس شاه / هر که را نیست ادب لایق صحبت نبود

حافظا تکیه بر ایام چو سهو است و خطا / من چرا عشرت امروز به فردا فکنم

دوران

مرا به بند تو دوران چرخ راضی کرد / ولی چه سود که سررشته در رضای تو بست

در کف غصه دوران دل حافظ خون شد / از فراق رخت ای خواجه قوام الدین داد

سپند

بر آتش رخ زیبای او به جای سپند / به غیر خال سیاهش که دید به دانه

و در غزل دیگر می فرماید:

حاجت مطرب و می نیست تو برقع بگشا / که به رقص آوردم آتش رویت چو سپند

پیمان

اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش / حریف خانه و گرمابه و گلستان باش

و در غزل دیگر می فرماید:

یاد باد آن کو به قصد خون ما / عهد را بشکست و پیمان نیز هم

معراج

بر تخت جم که تاجش معراج آسمان است / همت نگر که موری با آن حقارت آمد

دارا

آیینه سکندر جام می است بنگر / تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا

نیازی عرضه کن بر نازنینی / ثوابت باشد ای دارای خرمن

کسری

سپهر برشده پرویزنیست خون افشان / که ریزه اش سر کسری و تاج پرویز است

پاکان

روی خوب است و کمال هنر و دامن پاک / لاجرم همت پاکان دو عالم با اوست

کدورت از دل حافظ ببرد صحبت دوست / صفای همت پاکان و پاکدینان بین

عرفان

اسم عرفان در ابیات و اشعار حافظ نیامده و فقط یکبار در مقدمه دیوان حافظ آمده:

“حمد بی حد و ثنای بی عد و سپاس بی قیاس خداوندی را که جمع دیوان حافظان ارزاق به پروانه سلطان ارادت و مشیت اوست بی مانندی که رفع بنیان سبع طباق نشانه عرفان حکمت بی علت اوست…”

نوید

بیا که دوش به مستی سروش عالم غیب / نوید داد که عام است فیض رحمت او

که اسم سروش نیز در این بیت آمده است و در غزلیات دیگر می فرماید:

به مطربان صبوحی دهیم جامه چاک / بدین نوید که باد سحرگهی آورد

بیا که رایت منصور پادشاه رسید / نوید فتح و بشارت به مهر و ماه رسید

سروش

لطف الهی بکند کار خویش / مژده رحمت برساند سروش

تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی / گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش

شهاب

ز جور چرخ چو حافظ به جان رسید دلت / به سوی دیو محن ناوک شهاب انداز

و در غزل دیگر آمده است:

ز رقیب دیوسیرت به خدای خود پناهم / مگر آن شهاب ثاقب مددی دهد خدا را

یوسف

یوسف گم گشته بازآید به کنعان غم مخور / کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

که از ابیات محبوب هست و در غزلیات دیگر حافظ می فرماید:

الا ای یوسف مصری که کردت سلطنت مغرور / پدر را بازپرس آخر کجا شد مهر فرزندی

حافظ مکن اندیشه که آن یوسف مه رو / بازآید و از کلبه احزان به درآیی

هاتف

ساقی بیا که هاتف غیبم به مژده گفت / با درد صبر کن که دوا می فرستمت

هاتف آن روز به من مژده این دولت داد / که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند

عارف

عکس روی تو چو در آینه جام افتاد / عارف از خنده می در طمع خام افتاد

و اسم عارف در غزل دیگر حافظ:

سر خدا که عارف سالک به کس نگفت / در حیرتم که باده فروش از کجا شنید

شهریار

غم غریبی و غربت چو بر نمی تابم / به شهر خود روم و شهریار خود باشم

یاران

ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون / نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا

که اسم یارا و نیکی نیز در این بیت به چشم می خورند.

در جای دیگر می فرماید:

خواهم اندر عقبش رفت به یاران عزیز / شخصم ار بازنیاید خبرم بازآید

فرخ

در غزل شماره ۹۹ حافظ، قافیه تمام مصراع های زوج “فرخ” هستند:

دلِ من در هوایِ روی فَرُّخ / بُوَد آشفته همچون مویِ فَرُّخ
بجز هندویِ زلفش هیچ کس نیست /که برخوردار شد از روی فَرُّخ

مرحبا طایر فرخ پی فرخنده پیام / خیر مقدم چه خبر دوست کجا راه کدام

خرم شد از ملاحت تو عهد دلبری / فرخ شد از لطافت تو روزگار حسن

پرویز

حافظ از حشمت پرویز دگر قصه مخوان / که لبش جرعه کش خسرو شیرین من است

که اسم خسرو نیز در این بیت آمده است. و در جای دیگر می فرماید:

سپهر برشده پرویزنیست خون افشان / که ریزه اش سر کسری و تاج پرویز است

خسرو

خوشم آمد که سحر خسرو خاور می گفت / با همه پادشهی بنده تورانشاهم

که اسم های سحر و توران نیز در این بیت به چشم می خورند. در غزل دیگر اسم خسرو به صورت جمع “خسروان” آمده است:

رموز مصلحت ملک خسروان دانند / گدای گوشه نشینی تو حافظا مخروش

بامداد

خنک نسیم معنبر شمامه ای دلخواه / که در هوای تو برخاست بامداد پگاه

تا کی می صبوح و شکرخواب بامداد / هشیار گرد هان که گذشت اختیار عمر

دیار

آن پیک نامور که رسید از دیار دوست / آورد حرز جان ز خط مشکبار دوست

بررسی کامل اسم دیار را ببینید. دیار در اشعار حافظ به معنی شهر و محل سکونت است، اما در کوردی و لری به معنی آشکار و پیدا هست.

در غزل دیگر می فرماید:

گر آمدم به کوی تو چندان غریب نیست / چون من در آن دیار هزاران غریب هست

کامران

گفتم کی ام دهان و لبت کامران کنند / گفتا به چشم هر چه تو گویی چنان کنند

شکر خدا که هر چه طلب کردم از خدا / بر منتهای همت خود کامران شدم

اسامی دخترانه و پسرانه در کتاب حافظ

اسم های دختر در غزلیات حافظ

حال که با انواع اسامی پسرانه در دیوان حافظ آشنا شدید نوبت به معرفی انواع اسم دختر در کتاب حافظ است این اسم های زیبای دخترانه عبارتند از:

نوشین

نوشین یک اسم دختر در کتاب حافظ است که بسیار زیبا می باشد و بیت های آن عبارتند از:

خدا را چون دلِ ریشم قراری بست با زلفت / بفرما لعلِ نوشین را که زودش باقرار آرد

و اسم نوشین در دیگر بیت حافظ:

یاد باد آن صحبتِ شب‌ها که با نوشین لبان / بحثِ سِرِّ عشق و ذکرِ حلقهٔ عُشّاق بود

شیدا

شیدا از آن شدم که نگارم چو ماه نو / ابرو نمود و جلوه گری کرد و رو ببست

نرگس

مست از می و میخواران از نرگس مستش مست / در نعل سمند او شکل مه نو پیدا

شقایق

چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد / این تطاول که کشید از غم هجران بلبل

و اسم شقایق در جای شعر حافظ:

ما آن شقایقیم که با داغ زاده ایم / پیر مغان ز توبه ما گر ملول شد

ارغوان

ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد / چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد

اسم های سمن، نرگس و شقایق نیز در این بیت هستند.

بده ساقی شراب ارغوانی / به یاد نرگس جادوی فرخ

سمن

رسیدن گل و نسرین به خیر و خوبی باد / بنفشه شاد و کش آمد سمن صفا آورد

و در غزل دیگر می فرماید:

سرو چمان من چرا میل چمن نمی کند / همدم گل نمی شود یاد سمن نمی کند

یاسمن

حافظ منشین بی می و معشوق زمانی / کایام گل و یاسمن و عید صیام است

بلبل و سرو و سمن یاسمن و لاله و گل / هست تاریخ وفات شه مشکین کاکل

نسرین

اسم دختر در کتاب حافظ گاهی برای دوقلوها نیز کاربرد دارد از جمله دوقلوهای دختر و اسم های نسرین و نسترن

چو نسرین صد گل آرد بار و چون بلبل هزار آرد / خدا را چون دل ریشم قراری بست با زلفت

و در جای دیگر حافظ می فرماید:

شعر حافظ در زمان آدم اندر باغ خلد / دفتر نسرین و گل را زینت اوراق بود

نسترن

عجب که بوی گلی هست و رنگ نسترنی / به صبر کوش تو ای دل که حق رها نکند

بنفشه

بوی بنفشه بشنو و زلف نگار گیر / بنگر به رنگ لاله و عزم شراب کن

گرد لبت بنفشه از آن تازه و تر است / کآب حیات می خورد از جویبار حسن

لاله

رویت همه ساله لاله گون باد / اندر سر ما خیال عشقت

و در جای دیگر می فرماید:

ز حسرت لب شیرین هنوز می بینم / که لاله می دمد از خون دیده فرهاد

رها

به خدا رها کنم جان که ز جان خبر ندارم / به عیادتم قدم نه که ز بی خودی شوم به

شبنم

هر شبنمی در این ره صد بحر آتشین است / دردا که این معما شرح و بیان ندارد

چون قطره های شبنم بر برگ گل چکیده / لفظی فصیح شیرین قدی بلند چابک

آفاق

سلامت همه آفاق در سلامت توست / به هیچ عارضه شخص تو دردمند مباد

در بیت زیر “شهره” هم هست:

پیش از اینت بیش از این اندیشه عشاق بود / مهرورزی تو با ما شهره آفاق بود

شهره 

شهره شهر مشو تا ننهم سر در کوه / شور شیرین منما تا نکنی فرهادم

افسانه

ترک افسانه بگو حافظ و می نوش دمی / که نخفتیم شب و شمع به افسانه بسوخت

و در غزلیات دیگر می فرماید:

می دهد هر کسش افسونی و معلوم نشد / که دل نازک او مایل افسانه کیست

نیکی

نیکی پیر مغان بین که چو ما بدمستان / هر چه کردیم به چشم کرمش زیبا بود

یارا

ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون / نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا

علاوه بر اسم نیکی، اسم یارا نیز در این بیت ذکر شده است.

سحر

تا دم از شام سر زلف تو هر جا نزنند / با صبا گفت و شنیدم سحری نیست که نیست

و در جای دیگر حافظ می فرماید:

در گلستان ارم دوش چو از لطف هوا / زلف سنبل به نسیم سحری می آشفت

که شامل اسم نسیم هم هست!

نازنین

هر آن کو خاطر مجموع و یار نازنین دارد / سعادت همدم او گشت و دولتْ همنشین دارد

نسیم

همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی / به پیام آشنایان بنوازد آشنا را

و در غزلیات دیگر می فرماید:

خیال روی تو در هر طریق همره ماست / نسیم موی تو پیوند جان آگه ماست

ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست / منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست

ترانه

سرود مجلست اکنون فلک به رقص آرد / که شعر حافظ شیرین سخن ترانه توست

و در غزل دیگری از حافظ:

چو لطف باده کند جلوه در رخ ساقی / ز عاشقان به سرود و ترانه یاد آرید

ساحل

ای صبا گر بگذری بر ساحل رود ارس / بوسه زن بر خاک آن وادی و مشکین کن نفس

که شامل اسم های صبا و نفس هم هست.

نفس

چو باد عزم سر کوی یار خواهم کرد / نفس به بوی خوشش مشکبار خواهم کرد

صبا

مژده ای دل که دگر باد صبا بازآمد / هدهد خوش خبر از طرْف سبا بازآم

که شامل اسم مژده و سبا هم هست.

به بوی نافه ای کآخر صبا زان طره بگشاید / ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل ها

و در جای دیگر می فرماید:

صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را / که سر به کوه و بیابان تو داده ای ما را

که شامل اسم های غزال و رعنا نیز هست.

تمنا

خسروا حافظ درگاه نشین فاتحه خواند / و از زبان تو تمنای دعایی دارد

و در غزل محبوب و معروف زیر که به نوعی در بین فارسی زبانان ضرب المثل هم هست:

سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد / وآنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد

و در غزلیات دیگر چون:

بر تو گر جلوه کند شاهد ما ای زاهد / از خدا جز می و معشوق تمنا نکن

مژده

رونق عهد شباب است دگر بستان را / می رسد مژده گل بلبل خوش الحان را

و در جای دیگر می فرماید:

بعد از این دست من و دامن سرو و لب جوی / خاصه اکنون که صبا مژده فروردین داد

ساغر

دور از این بهتر نباشد ساقیا عشرت گزین / حال از این خوشتر نباشد حافظا ساغر بخواه

خوش آمد گل وز آن خوشتر نباشد / که در دستت به جز ساغر نباشد

کجاست ساقی مه روی که من از سر مهر / چو چشم مست خودش ساغر گران گیرد

نگار

خنده جام می و زلف گره گیر نگار / ای بسا توبه که چون توبه حافظ بشکست

و در جای دیگر می فرماید:

هر آبروی که اندوختم ز دانش و دین / نثار خاک ره آن نگار خواهم کرد

غزل

آن که در طرز غزل نکته به حافظ آموخت / یار شیرین سخن نادره گفتار من است

مطربا مجلس انس است غزل خوان و سرود / چند گویی که چنین رفت و چنان خواهد شد

ثریا

غزل گفتی و در سفتی بیا و خوش بخوان حافظ / که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریا را

غزاله

آن شاه تندحمله که خورشید شیرگیر / پیشش به روز معرکه کمتر غزاله بود

سبا

ای هدهد صبا به سبا می فرستمت / بنگر که از کجا به کجا می فرستمت

کیمیا

کیمیا در سه بیت از غزلیات مختلف حافظ:

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند / آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند

از کیمیای مهر تو زر گشت روی من / آری به یمن لطف شما خاک زر شود

بیاموزمت کیمیای سعادت / ز همصحبت بد جدایی جدایی

اندیشه

گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش / دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند

یلدا

صحبت حکام ظلمت شب یلداست / نور ز خورشید جوی بو که برآید

یلدا فقط یکبار در اشعار حافظ آمده است!

شیرین

در جام جهان چو تلخ و شیرین به هم است / این از لب یار خواه و آن از لب جام

و در شعری که اشاره به داستان شیرین و فرهاد دارد:

این حکایت ها که از فرهاد و شیرین کرده اند / هیچ مژگان دراز و عشوه جادو نکرد

م‏ژگ‏ان

در این بیت علاوه بر اسم شیرین؛ اسم مژگان هم آمده است.

شاه شمشادقدان خسرو شیرین دهنان / که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان

و مژگان در دیگر ابیات حافظ:

گر چنین جلوه کند مغبچه باده فروش / خاک روب در میخانه کنم مژگان را

شرم از آن چشم سیه بادش و مژگان دراز / هر که دل بردن او دید و در انکار من است

مروارید

ز شوق روی تو حافظ نوشت حرفی چند / بخوان ز نظمش و در گوش کن چو مروارید

شبی می‌گفت چشم کس ندیده‌ست / ز مروارید گوشم در جهان به

لیلی

در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن / شرط اول قدم آن است که مجنون باشی

سلمی (سلما)

قاصد منزل سلمی که سلامت بادش / چه شود گر به سلامی دل ما شاد کند

منزل سلمی که بادش هر دم از ما صد سلام / پرصدای ساربانان بینی و بانگ جرس

گلچهر

این اسم دختر در کتاب حافظ را می توان بصورت گلچهره نیز برای فرزند خود انتخاب نمود.

ز روی دختر گلچهر رز نقاب انداز / مهل که روز وفاتم به خاک بسپارند

و در جای دیگر می فرماید:

اورنگ کو گلچهر کو نقش وفا و مهر کو / حالی من اندر عاشقی داو تمامی می زنم

دنیا

این اسم دختر در کتاب حافظ در دو نوع رباعیات و غزلیات حافظ تکرار گردیده است:

در رباعیات:

نی دولت دنیا به ستم می ارزد / نی لذت مستی اش الم می ارزد

و در غزلیات:

چو حافظ در قناعت کوش و از دنیای دون بگذر / که یک جو منت دونان دو صد من زر نمی ارزد

غم دنیای دنی چند خوری باده بخور / حیف باشد دل دانا که مشوش باشد

زهره

که سعد و نحس ز تاثیر زهره و زحل است / دلم امید فراوان به وصل روی تو داشت

دریا

اشک حافظ خرد و صبر به دریا انداخت / چه کند سوز غم عشق نیارست نهفت

و در جای دیگر حافظ می فرماید:

دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم / وندر این کار دل خویش به دریا فکنم

هستی

هستی یک اسم دخترانه در کتاب حافظ است که در ابیات زیادی از اشعار این شاعر و سایر شعرا نیز به چشم می خورد.

هنگام تنگ دستی در عیش کوش و مستی / کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را

بنیاد هستی تو چو زیر و زبر شود / در دل مدار هیچ که زیر و زبر شوی

باشد اندر پرده بازیهای پنهان غم مخور / ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی بر کند

گیتی

آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است / با دوستان مروت با دشمنان مدارا

کی شدی روشن به گیتی راز پنهانم چو شمع / در میان آب و آتش همچنان سرگرم توست

پروین

از مه روی تو و اشک چو پروین من است / تا مرا عشق تو تعلیم سخن گفتن کرد

خرمن مه به جوی خوشه پروین به دو جو / آتش زهد و ریا خرمن دین خواهد سوخت

سیمین

ببرد از من قرار و طاقت و هوش / بت سنگین دل سیمین بناگوش

دستم اندر دامن ساقی سیمین ساق بود / در شب قدر ار صبوحی کرده ام عیبم مکن

مینا

این اسم دختر در کتاب حافظ در چندین بیت تکرار گردیده است از جمله:

جرعه جام بر این تخت روان افشانم / غلغل چنگ در این گنبد مینا فکنم

آن که پرنقش زد این دایره مینایی / کس ندانست که در گردش پرگار چه کر

و در قطعات:

همیشه باد جهانش به کام وز سر صدق / کمر به بندگی اش بسته چرخ مینایی

جانان

جانان یک اسم دختر در کتاب حافظ است که می توان آن را بصورت جانا نیز برای فرزند خود انتخاب کرد.

مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم / جرس فریاد می دارد که بربندید محمل ها

و در جای دیگر حافظ می فرماید:

ور میان جان و جانان ماجرایی رفت رفت / از سخن چینان ملالت ها پدید آمد ولی

و هم چنین می فرماید:

قبول کرد به جان هر سخن که جانان گفت / که گفت حافظ از اندیشه تو آمد باز

رخشان

رخشان، زیباترین اسم دختر در کتاب حافظ است که هم معنای درخشان می باشد.

سر مکش حافظ ز آه نیمْ شب / تا چو صبحت آینه رخشان کنند

یا رب آن کوکب رخشان به یمن بازرسان / برو ای طایر میمون همایون آثار

نگین

نگین یک اسم زیبای دختر است در دیوان حافظ.

از لعل تو گر یابم انگشتری زنهار / صد ملک سلیمانم در زیر نگین باشد

گر انگشت سلیمانی نباشد / چه خاصیت دهد نقش نگینی

دهان تنگ شیرینش مگر ملک سلیمان است / که نقش خاتم لعلش جهان زیر نگین دارد

فروغ

فروغ یک اسم دختر در کتاب حافظ است که این نام را در ابیات زیر می توان مشاهده کرد:

فروغ ماه می دیدم ز بام قصر او روشن / که رو از شرم آن خورشید در دیوار می آورد

حافظ از شوق رخ مهر فروغ تو بسوخت / کامگارا نظری کن سوی ناکامی چند

اسامی دخترانه و پسرانه در کتاب حافظ

سخن پایانی

امیدواریم که از مجموعه اسم پسر و اسم دختر در کتاب حافظ بهره برده باشید و همچنین برای انتخاب اسم می توانید علاوه بر اسامی فوق، به مرور اسامی دیگر وبسایت که عبارت بودند از اسم پسر و دختر جدید و امروزی در 1401 بر حسب بیشترین آمار ثبت احوال و اسم دختر و پسر لری + معنی نیز بپردازید و همچنین منتظر سایر اسامی دیگر که در آینده به مجموعه اسامی اضافه خواهد شد از جمله اسامی دخترانه و پسرانه در شاهنامه نیز بپردازید.

همچنین ببینید

زیباترین و محبوب ترین گل ها برای روز پدر

زیباترین و محبوب ترین گل ها برای روز پدر

با نزدیک شدن به 13 رجب، بسیاری از افراد هستند که به دنبال زیباترین و …

دیدگاهتان را بنویسید