اسامی کامل دختر و پسر در کتاب شاهنامه

در مقالات پیشین از وبسایت نیمه شب، به بررسی اسامی دخترانه و پسرانه در کتاب حافظ پرداختیم و حال امروز با معرفی اسامی کامل دختر و پسر در کتاب شاهنامه همراه شما هستیم، بنابرین جهت آشنایی با این اسامی در ادامه مطلب، همراه ما باشید.

اسامی کامل دختر و پسر در کتاب شاهنامه

اسامی کامل دختر و پسر در کتاب شاهنامه

اسامی پسرانه در شاهنامه

اسم پسر در شاهنامه با الف

آرمین= پسر کیغباد، به معنی شادو خرم، آرام، بزرگزاده.
آسا= پدر بهمن، به معنی آساینده
آسایان= مردی تورانی، به معنی آسا
آوند= سردار کیخسرو، به معنی بافرو شکوه، زیبا، درخشان، مهربان
آرمان= نام سرداری، به معنی دلاور و دلیر و در هر چیز تند و تیز، چابک
ایلا= پسر افراسیاب
اشکبوس = نام سردار تورانی
اشکش = از سرداران ایرانی
اغریرث = پسر پشنگ و برادر افراسیاب که به دست برادر کشته شد
افراسیاب = فرزند پشنک که بعد از پدر به پادشاهی توران رسید
اکوان = نام دیوی که رستم او را کشت
الکوس = نام سردار تورانی
الوا = از سرداران ایرانی
اندریمان = از سرداران تورانی
اولاد = پهلوانی دلیر که بعد از پیروزی رستم بر دیوها سالار مازندران شد
اهنوخشی = مردمی که اهل اندیشه بودند
ایرج = نام پسر کوچک ( سوم)فریدون پادشاه ایران
ارمایل = یکی از آشپزهای ضحاک که سعی در نجات جوانان داشت
ارجاسب = از بزرگان لشکر توران
آفریدون = پسر آبتین و فرانک . ششمین شاه ایران که پانصد سال پادشاهی کرد.
اجناس = از سرداران توران
ارژنگ = نام سالار مازندران که از دیوان بود
ارژنگ = از سرداران تورانی

اسم پسر در شاهنامه با ب

بردیا= پسر کوچک کورش بزرگ و نام آرتامَن برادر کمبوجیه، به معنی نیک و والا،برازنده، بلند پایه، ستاره
برزام= نیای مانی، به معنی برتر از ایزد زمین (شا)
بارمان= سرداری تورانی، پسر ویسه، برادر پیران و هومان و دژدار افراسیاب، به معنی بافر
برسام= فرمانده سپاه بیژن، به معنی پرنیرو و خروشان و سیاهی برتر و چیره
بهرام نیو = پسر گودرز و برادر گیو . از سرداران ایرانی
بیژن = پسر گیو . از سرداران ایرانی
بیورسپ = پسر مرداس که بسیار ناپاک و پلید بود و نام دیگر او ضحاک است.
برزین = از بزرگان سپاه ایران
برته = از بزرگان ایرانی
بید = از دیوان

اسم پسر در شاهنامه با پ

پشنگ = برادرزاده فریدون پادشاه ایران و داماد ایرج
پشنگ = پادشاه توران و پدر افراسیاب
پرمایه = برادر فریدون
پلاشان = از بزرگان تورانی
پولاد = از بزرگان سپاه کیقباد
پولادوند = سردار تورانی
پولاد غندی = از دیوان
پیران = سردار تورانی و وزیر افراسیاب
پیلسم . پیلستم = پسر ویسه و برادر پیران

اسم پسرانه در شاهنامه با ت

اسم پسر در شاهنامه با ت
تخوار = از سرداران توران
تژاو = از سرداران توران
توابه = از سرداران ایران
تلیمان = از سرداران ایران
تور = پسر دوم فریدون
تهمتن = رستم

اسم پسر در شاهنامه با ج

جمشید = پسر طهمورث که هفتصدسال پادشاهی کرد
جهن = از بزرگان توران و پسر افراسیاب

اسم پسرانه در شاهنامه با چ

چنگش = از سرداران تورانی

اسم پسر در شاهنامه با خ

خراد = از سرداران سپاه ایران
خزروان = از سرداران توران
خون اسیاوشان = گیاهی که از خون سیاوش رویید

اسم پسر در شاهنامه با د

دستان زند = زال
دانشومند = نام موبدی که تهمیته را برای رستم خواستگاری کرد
دموی = از سرداران توران
دیو سپید = رئیس همه دیوها

اسم پسر در شاهنامه با ر

رخش = نام اسب رستم
رستم = پسر زال و رودابه . قهرمان اسطوره ای شاهنامه
رویین = از سرداران تورانی . پسر پیران
رهام = از سرداران ایرانی . پسر گودرز
ریو = از سرداران ایرانی . داماد طوس
ریو = پسر کاووس

اسم پسر در شاهنامه با ز

زرسپ = پسر منوچهر
زرسپ = پسر طوس
زنگه شاوران = از سرداران ایران
زواره = نام برادر رستم
زوطهماسب = پس از نوذر به پادشاهی رسید و پنج سال پادشاهی کرد
زال = پسر سام نریمان و پدر رستم
زادشم = پدر پشنگ شاه توران

اسم پسر در شاهنامه با ژ

ژنده رزم = برادر تهمینه

اسم پسر در شاهنامه با س

سام نریمان = پدر زال و پسر نریمان
ساوه = از سرداران توران
سپند = نام کوهی است
سپهرم = از سرداران توران
سرخه = پسر افراسیاب
سرو یمن = از سرداران ایران
سزان = از سرداران توران
سلم = پسر بزرگ فریدون
سنجه = نام یکی از دیوها
سهراب = نام پسر رستم و تهمینه
سیامک = پسر کیومرث که در جنگ با اهریمن کشته شد
سیاوخش . سیاوش = نام پسر کیکاووس
سیاوخشگرد = نام شهری که سیاوش بنا نهاد

اسم پسر در شاهنامه با ش

شاپور = از بزرگان ایرانی
شبرنگ بهزاد = نام اسب سیاوش
شماساس = از سرداران توران
شنگل = از سرداران توران
شید = از سرداران توران
شیداسپ = وزیر طهمورث
شیدسب = از سرداران ایران
شیدوس = از سرداران ایران
شیدوش = پسر گودرز . از سرداران ایران
شیده = پسر افراسیاب . نام دیگرش پشنگ است .
شیروی = از سرداران توران

اسم پسر در شاهنامه با ط

طوس = از سرداران ایران . پس نوذر. توس
طورگ = از سرداران توران
تهمورث = پسر هوشنگ که سی سال پادشاهی کرد

اسم پسر در شاهنامه با غ

غرچه = سردار تورانی

اسم پسر در شاهنامه با ف

فریدون = ششمین شاه ایران که پانصد سال پادشاهی کرد . پسر آبتین و فرانک
فرامرز = نام پسر رستم
فرشیدورد = برادر پیران . از سرداران توران
فرغاز = از سرداران توران
فرود = پسر جریره و سیاوش
فرهاد = از سرداران ایران
فریبرز = برادر سیاوش . پسر کاووس
فرطوس = سردار توران

اسم پسر در شاهنامه با ق

قارن کاوگان = برادر قباد . از سرداران ایران
قباد = برادر قارن . از سرداران ایران
قراخان = از سرداران تورانی
قلون = از سرداران توران

اسم پسر در شاهنامه با ک

کاتوزیان = مردمی که کارشان پرستش بود
کافور = پادشاه شهر بیداد
کاکوی = نبیره ضحاک . از سرداران توران
کالو = از سرداران تورانi
کاوه = آهنگری که هجده تن از پسرانش را ضحاک کشت و بالاخره برضد او قیام کرد
کاموس = سردار توران
کبوده = سردار توران
کرکوی = نبیره سلم
کرمایل = آشپز ضحاک که سعی در نجات جوانان داشت
کروخان ویسه نژاد = سردار توران
کشواد = سردار ایران. پدر گودرز
کلاهور = از سران لشکر دیوها
کنارنگ = سردار ایران
کنارنگ = یکی از دیوها
کاتی = سردار توران
کندرو = وزیر ضحاک
کندرو = سردار توران
کهرم = سردار توران
کهارکهانی = سردار توران
کی آرش = پسر کیقباد
کی آرمین = پسر کیقباد
کیانوش = برادر فریدون
کی پشین = پسر قباد
کیخسرو = پسر فرنگیس و سیاوش
کیقباد = یازدهمین شاه ایران که صد سال پادشاهی کرد
کی کاووس = پسر کیقباد که صدوپنجاه سال پادشاهی کرد. دوازدهمین شاه ایران
کیومرث = اولین پادشاه ایران که سی سال پادشاهی کرد

اسم پسر در شاهنامه با گ

گرسیوز = برادر افراسیاب
گرشاسپ = دهمین شاه ایران که نه سال پادشاهی کرد
گرشاسپ جم = از بزرگان زمان فریدون
گرگین = پسر میلاد . از سرداران ایران
گروی زره = سردار توران
گرزم = سردار توران
گژدهم = سردار ایران در دژ سپید
گستهم = پسر گژدهم . سردار ایران
گلباد جنگی = برادر پیران . سردار توران
گودرز = پدر گیو و پسر کشواد . از بزرگان ایران
گیو = پسر گودرز و پدر بیژن . از بزرگان ایران

اسم پسر در شاهنامه با ل

لهاک = برادر پیران . از بزرگان توران

اسم پسر در شاهنامه با م

مرداس = پدر ضحاک که به دست پسر کشته شد
مردوس = سردار توران
منشور = از بزرگان توران
منوچهر = نوه ایرج و ماه آفرید . هفتمین شاه ایران که صدوبیست سال پادشاهی کرد
مهراب = پدر رودابه
میلاد = سردار ایرانی

اسم پسر در شاهنامه با ن

نستهین = برادر پیران . سردار توران
نسودی = مردمی آزاده که می کاشتند و از دسترنجشان می خورند
نوذر = پسر منوچهر که هفت سال پادشاهی کرد . هشتمین شاه ایران
نهل = سردار توران
نیساریان = مردمی که کارشان جنگ بود

اسم پسر در شاهنامه با و

ورازاد = شاه سپیجاب . سردار توران
ویسه = پدر پیران . از بزرگان توران

اسم پسر در شاهنامه با ه

هجیر = پس گودرز . سردار ایرانی
هزبر = سردار توران
هژیر = سردار ایران
هوشنگ = پسر سیامک که چهل سال پادشاهی کرد
هومان = برادر پیران . از بزرگان توران
هیربد = مامور شبستان کیکاووس

اسم پسر در شاهنامه با ی

یادگار : اثر و نشان که کسی از خود باقی بگذارد
یزدان داد : موبدی در سده نهم که در کرمان می‌زیسته
یزدان مهر : از نام های برگزیده
یزدان یار : از نام های برگزیده
یزدانشاه : نام پسر انوشیروان دادگر
یزدگرد : نام پادشاه ساسانی
یَسنا : از بخش‌های اوستا

اسامی کامل دختر و پسر در کتاب شاهنامه

اسامی دخترانه در شاهنامه

اسم دختر در شاهنامه با الف

آرا: آراستن و زیبا کردن

آرمیلا: نام دختران در ایران باستان

آروشا: درخشان – نورانی – باهوش

آرتا: نام شهر در زمان زند که به روی دختران میگذاشتند

آتاناز: نامی ایرانی

آتنا: نامی ایرانی

آوید: نامی ایرانی

آویسا: آب پاک و تمیز

آیدا: همچون ماه و مهتاب

آیدان: چهره زیبا همچون ماه، آیسان

آیلا: نور ماه و مهتاب، آیناز

آزیتا: نام شاهزاده، ملکه و پرنسسز در ایران

آلیش: شعله ور

آیوت: یکی از بهدینان در فروردین یشت

آریاناز: نامی ایرانی

آذرمهر: آتش مهر

آذین: نام یکی از فرماندهای سپاه بابک خرمدین، به معنای زینت و زیور

آسیمن: نامی پهلوی که همان سیمین امروزی است

آتری: به معنی آتش، از نامهای باستانی

آریانا: متعلق به نسل آریا

اریکا: مرتبط با زمین

افرا: ستایش کردن

الیکا: مادر زمین – شکوفه

المیرا: فدا کننده

الوا: از شخصیت‌های شاهنامه

ایرسا: رنگین کمان

آژند: نام گلی است

اسم دختر در شاهنامه با ب

بانوگشسب: از شخصیت‌های شاهنامه

به رَوِش: نیکترین راه، بهترین انتخاب زندگی

بهنوش خوش مشرب – مطبوع – دلپذیر

بهشید: نامی ایرانی به معنی بهترین روشنایی

بیتا: زیبا و خوش چهره

برسین: زن ایرانی اسکندر گجستک

اسم دختر از شاهنامه با پ

پانیذ: قند، شکر

پروشات: در اوستایی به معنی بسیار شاد

پورچیستا: پردانش-دختر زرتشت-زن جاماسب

پوران دخت: نام دختر خسرو پرویز و از ملکه‌های ایران

پویان: جستجو کننده راستی و درستی

پردیس: باغ و بهشت – واژه پارادیز انگلیسی از همین است

پریوش: پریزاد – پریسا – پریداد – پری تن

پری ویس: دختری در ویس و رامین

پاپَک: دبیر انوشه روان دادگر و بنیانگذار شاهنشاهی ساسانی

پرشه: جرقه – دختر ایرانی

اسم دختر از شاهنامه با ت

توشنامئیتی: فرشته مهر و دوستی

تیتک: از نامهای زرتشتیان امروزی

تارا: ستاره

تناز: مادر لهراسب، دختر آرش کمانگیر

تینا: عاشق نوازش

تهمینه: دختر شاه سمنگان و همسر رستم پهلوان شاهنامه و به معنای نیرومند

اسم دختر از شاهنامه با ج

جریره: از شخصیت‌های شاهنامه، همسر سیاوش و مادر فرود

اسم دختر از شاهنامه با چ

چیستا: فرشته دانش و خرد

چهرزاد: از شخصیت‌های شاهنامه و لقبی که به همای دختر بهمن داده شده است، به معنای اصیل

اسم دختر از شاهنامه با خ

خرشا: از شخصیت‌های شاهنامه به معنای خورشید

اسم از شاهنامه با د

دینا: نامی ایرانی

دل آسا: نامی ایرانی

دلارای: همسر دارای داراب و مادر روشنک همسر اسکندر

دل افروز: از شخصیت‌های شاهنامه، نام سردار ایرانی در سپاه کیخسرود به معنی آورنده شادی و خوشی، محبوب

اسم دختر از شاهنامه با ر

رائیکا: پسندیده و دوست داشتنی

رادنوش: بانوی شهرین

راتا: فرشته بخشش و مهربانی در وندیداد

رودابه: نام دختر مهراب شاه، همسر زال و مادر رستم

رکسانا: از شخصیت‌های شاهنامه و همسر اسکندر مقدونی به معنی درخشان و طلوع

روشنک: دختر دارای داراب که به همسری اسکند مقدونی درآمد (نام دیگر رکسانا)

اسم دختر از شاهنامه با ز

زربانو: نام دختر رستم و خواهر بانو گشتاسب

اسم دختر از شاهنامه با س

سریرا: زیبا، خوش چهره

سیندخت: همسر مهراب پادشاه کابل و مادر رودابه

سپینود: از شخصیت‌های شاهنامه و نام دختر پادشاه هند و همسر بهرام گور

سوسنک: از شخصیت‌های شاهنامه

اسم دختر از شاهنامه با ش

شاهیده: پارسا، پرهیزکار

شادان: از شخصیت‌های شاهنامه و به معنای شاد و خرم

شیددخت: دختر روشنایی و نور

شیده: نام فرزند افراسیاب به معنای زیبارو و درخشنده

اسم دختر از شاهنامه با ف

فرانَک: نام دختر دهقان برزین که همسر بهرام گور بود

فرارنگ: از شخصیت‌های شاهنامه به معنای پروانه

فرخ: از شخصیت‌های شاهنامه به معنای خجسته و مبارک

فرنو: مادر بزرگ اشو زرتشت

فرنگیس: از شخصیت‌های شاهنامه، نام دختر افراسیان و همسر سیاوش و مادر کیخسرو به معنای دارای گیسوان نرم و فراوان

فرگون: نام زنان در ایران باستان

اسم دختر از شاهنامه با ق

قیدافه: از شخصیت‌های شاهنامه و نام زنی است که در زمان اسکندر مقدونی حاکم اندلس بود.

اسم های دختر از شاهنامه با ک

کتایون: مادر اسفندیار در شاهنامه

اسم دختر از شاهنامه با گ

گرد آفرید: دختر گژدهم که با سهراب نبرد کرد

گل آرا: از شخصیت‌های شاهنامه و مادر روشنک در بعضی منابع، به معنای زینت دهنده گل

گلشهر: از شخصیت‌های شاهنامه

اسم دختر از شاهنامه با ل

لاون: نام جایگاهی است در جنگ 12 رخ شاهنامه

اسامی کامل دختر و پسر در کتاب شاهنامه

اسم دختر از شاهنامه با م

ماه آفرید: از شخصیت‌های شاهنامه و نام دختر بزرگ برزین و نام همسر ایرج، به معنای آفریده‌ی ماه

مهرناز: از شخصیت‌های شاهامه زیبا و دارای محبت و ناز

منیژه: نام دختر افراسیاب که عاشق بیژن پهلوان ایرانی شد و به معنای پاکدامن

اسم دختر از شاهنامه با ن

نازتاب: نام یکی از همسران بهرام گور، به معنای نازتابنده

نوش آذر: از شخصیت‌های شاهنامه، به معنای آتش جاوید

نوشزاد: از شخصیت‌های شاهنامه، زاده جاوید

نازیاب: از شخصیت‌های شاهنامه

نائیریکا: بانوان پارسا در دین زرتشتی

نوشید: نام مادر مانی نقاش که خود را پیامبر نامید

نیکا: نام رودخانه ای در ایران

اسم دختر از شاهنامه با و

ویس: معشوقه رامین در دوره شاهنشاهی اشکانیان

ویستا: نام دخترانه به معنای دانش و فرهنگ

وانوشه: نام گل

اسم دختر از شاهنامه با ه

همیلا: نام ندیمه شیرین همسر خسروپرویز پادشاه ساسانی

هوآفرید: خوش ستوده، خوش آمرزیده

هوپاد: (اسم دختر و پسر) نگهبان خوب، نیک سرشت

اسم دختر از شاهنامه با ی

یاسمین: نوعی گل- دختری در ویس و رامین

 سخن آخر

امیدواریم که اسامی فوق، مورد پسند واقع گردیده باشد و همچنین در صورت تمایل به انتخاب اسم از میان کتب می توانید به مرور مقاله اسامی دخترانه و پسرانه در کتاب حافظ و اسم های پسر و دختر مذهبی و قرآنی نیز بپردازید.

همچنین ببینید

رشد بورس تا کجا ادامه پیدا خواهد کرد؟

رشد بورس تا کجا ادامه پیدا خواهد کرد؟

این روزها با وجود ابهامات و حواشی بسیاری که در بازار وجود دارد، دغدغه همه …

دیدگاهتان را بنویسید